و- عملکرد اخوان المسلمین و چهرههای بارز اسلام سیاسی در انقلاب ژانویه دوهزار و یازده مصر: جریان اسلام سیاسی ميانه رو و در رأس ان اخوان المسلمین طی دوره حکومت مبارک در مصر علی رغم درگیریهای سختی که با رژیم داشته و بارها اعضای بلند پایه آن به بهانههای مختلف دستگیر و روانه زندان شدند، اما سعی داشته تا با حفظ حضور حداقلی خود در پارلمان و یا حضور پررنگ در سندیکاها و تشکلهای غیر سیاسی صنفی و مدنی و بویژه اتحادیههای دانشجوئی نمایندگی مطالبات معارضه و اپوزیسیون در مصر دوران مبارک را بر عهده بگیرد. بنابراین بدون شک اسلام سیاسی بصورت تشکل اخوان المسلمین یا سایر شخصیتهای اسلامگرای مستقل از آنان همواره ستون فقرات جریان معارضه و اپوزیسیون در تمام ۲۸ سال حکومت حسنی مبارک بودهاند، بویژه آنکه اخوان المسلمین بمناسبتهای مختلف و از جمله اعتراضهای گوناگون به حکومت مبارک در دهه نود، مخالفت با حمله نیروهای ائتلاف بین المللی به عراق به بهانه اشغال کویت (سال 1991)، اعلام همبستگی با انتفاضه مردم فلسطین در سال 2000، محکومیت اشغال عراق در سال 2003، اعلام همبستگی با حزب الله و حماس در جنگهای 2006 و 2009 این گروهها با اسرائیل و.....توانسته است تا توانائی خود در بسیج توده و کشانیدن صدها هزار نفر به خیابانهای قاهره و دیگر شهرهای مصر را به حکومت مبارک نشان دهد. شاید بتوان گفت یکی از مهمترین دستاوردهای اعتراض مدنی اخوان المسلمین قبل از قيام ژانویه 2011، تظاهرات گسترده و مردمی اخوان در سال 2005 در اعتراض به حکومت مبارک در قاهره و سایر شهرهای مهم مصر بوده است. جریان اسلام سیاسی میانه رو توانست بخوبی از کنار بحران عظیم و سهمگین فشارهای جهانی بر گروههای اسلامی پس از واقعه 11 سپتامبر 2001 عبور نماید و ضمن تاکید بر تمایزات خود از اسلام جهادی و تکفیری بتواند از فرصت فشارهای آمریکائی و غربی بر رژیمهای دیکتاتور و اقتدار گرای عربی در مقوله اصلاحات سیاسی و تقویت روند دموکراسی بهره برداری نماید و بدین ترتیب تهدید فضای ضد اسلامی پس از 11 سپتامبر را به فرصت دستیابی به حق اعتراضات مدنی و دموکراتیک علیه حاکمیت بدل نماید. بنا بر این در بهار 2005 اخوان سلسله تظاهرات عظیم تودهای در قاهره و برخی دیگر از شهرهای اصلی مصر براه انداخت. نکته قابل توجه آن است که اخوان در این تظاهرات بجای طرح درخواستهای خود، درخواستهای ملی مشترک میان همه گروههای سیاسی را مطرح نمود. حکومت برخورد شدیدی با تظاهرات آنان کرد و صدها نفر را دستگیر و روانه زندان کرد. با دستگیری دکتر عصام العریان از رهبران اخوانی و یکی از مهمترین چهرههای معروف رسانهای آنان، موج دستگیریها به اوج خود رسید. این تظاهرات بی سابقه به دو نتیجه مهم ذیل منجر شد: از یکطرف وقتی رژیم مبارک به هیات حاکمه آمریکا اینگونه القا نمود که هر گونه تحول دموکراتیک در مصر موجب تقویت اسلامگرائی در این کشور خواهد شد از میزان فشارهای آمریکا بر قاهره کاسته شد و به اخوان اجازه داده شد تا با تصاحب 88 کرسی در پارلمان مصر تنها 20% از پارلمان را در اختیار داشته باشد؛ اما دستاورد دوم این اعتراضها این بود که برگزاری تظاهرات و اجتماعات اعتراض آمیز، بدون کسب مجوز رسمی از حکومت حق مسلم مصریها و معارضه شناخته شد. مهمترین راهکار و استراتژی اسلام سیاسی میانه رو در پیگیری مطالبات خود در دوره حکومت مبارک عبارت بوده است از: 1- مشارکت فعالانه در هر گونه روند ائتلاف سازی با شخصیتها و یا تشکلهای سیاسی در تمام طول دوره حکومت مبارک (نظیر جبهه ملی بریاست مرحوم عزیز صدقی،جنبش کفایه، انجمن تغییر بریاست محمد البرادعی، جنبش جوانان ششم آوریل، جنبش 25 ژانویه و....). 2- اکید بر مطالبات مشترک میان تمامی گروههای معارضه حکومت و پرهیز از طرح هر گونه مطالبه و درخواست مشخص اسلامگرائی. ضمن یاداوری پیروی و دنباله روی نخبگان اسلامگرا و غیر اسلامگرای مصری از جنبش و خیزش خودجوش جوانان مصری بمنظور پیگیری مطالبات این جوانان در حوادث ژانویه 2011 در خصوص بررسی نقش و اثر گذاری اسلام سیاسی در آن حوادث،لازمست به نقش این جریان فکری در مهمترین رویدادهای پیش درامد آن بصورتی فهرست وار و بسیار خلاصه اشاره نمائیم: - ایفای نقش برجسته اسلام سیاسی در جنبش کفایه که در سال 2004 میلادی پا به عرصه وجود گذارد. این جنبش که بر اثر فشارهای آمریکا و غرب به حکومت مبارک در لزوم گردن نهادن به فضای باز سیاسی بوجود آمد مهمترین هدف خود را جلوگیری از موروثی شدن حکومت در مصر و ممانعت از بقدرت رسیدن جمال مبارک اعلام کرد. مهمترین دستاورد کفایه انجام تظاهرات پی در پی در قاهره و بهبود وضعیت آزادی بیان و تقویت روزنامه نگاری معارضه برآورد می شود. علاوه بر ایفای نقش شخصیتهای گوناگون اسلام سیاسی در جنبش کفایه می توان به مدت زمان سرپرستی مرحوم عبدالوهاب المسیری بر این جنبش اشاره نمود. - تظاهرات گسترده اخوان در بهار 2005 که دستیابی اخوان به 20% از کرسیهای پارلمان مهمترین نتیجه آن بوده است. - همبستگی گسترده جریان معارضه و اسلام سیاسی با حزب الله لبنان در جنگ سی و سه روزه 2006 و موفقیت اسلام سیاسی در کشاندن مردم به خیابانها در حمایت از حزب الله. - اعلام همبستگی با حماس در جنگ بیست و دو روزه غزه در ژانویه 2009 و کشانیدن مردم به خیابانها در محکومیت همراهی نظام مبارک با اسرائیل در جنگ یاد شده (تظاهرات در این ایام در قاهره مواجه با مشکلات جدی بود ولی در سایر شهرهای مصر بخوبی انجام گرفت). - شکست و ناکامی حکومت مبارک در انجام اصلاحات سیاسی (بازنگری در قانون اساسی در سال 2007) و برخی رفرمهای اقتصادی زیر نظر جمال مبارک (بواسطه بحران مالی جهانی در سال 2008) و واکنشهای مدنی، رسانهای و تبلیغاتی اسلام سیاسی بعنوان ستون فقرات معارضه در مصر به ناکامیهای یاد شده. - نقش فعال احمد مجدی حسین (بعنوان چهره اسلامگرای مستقل از اخوان) در راه اندازی جنبش سایبری ششم آوریل 2008 در فراخوانی کارگران نساجی منطقه موسوم به کبری المحله به اعتصاب و تحصن دسته جمعی در واکنش به اوضاع بد معیشتی ایشان در کنار حضور فعالانه جوانان اخوانی در بدنه جنبش سایبری یاد شده. - حضور فعالانه اخوان المسلمین در انجمن ملی تغییر بریاست محمد البرادعی در کنار سایر گروههای سیاسی مصری (در اوایل سال 2010). - دلگیری و ناراحتی شدید اخوان المسلمین از نتیجه انتخابات مجلس در اکتبر 2010 و ممانعت حزب حاکم از ورود نامزدهای انتخاباتی اخوان به مجلس (اخوان بر خلاف محمد البرادعی انتخابات را تحریم نکرد، بلکه برای دور اول انتخابات کاندیدا معرفی نمود ولی حزب حاکم نگذاشت کاندیدائی از اخوان وارد مجلس شود). - ورود فعالانه اخوان به خیزش ژانویه 2011 با اتکا به پایگاه اجتماعی ایشان در جوامع شهری و تجاربش در هدایت و راه اندازی تظاهرات عظیم در مصر. - سپرده شدن مسئولیت تشکیل کمیسیون تنظیم قانون اساسی از طرف شورای نظامی مصر به استاد طارق البشری (اسلامگرای برجسته مصری) و مشارکت عضو اخوان المسلمین در کمیسیون یاد شده. نکته مهم دیگر آنکه اخوان المسلمین از سالها قبل تاکنون اعلام کرده است که کمترین تمایلی برای مسلط شدن بر مصر و اداره کردن این کشور ندارد، چنانکه زمانی دکتر عبدالمنعم ابوالفتوح معاون دبيركل اخوان المسلمین تصریح کرد "اخوان مطمئن است در صورت برگزاری انتخاباتی سالم و شفاف قادر است اکثریت آراء را بدست آورد، اما دستیابی به تمامی مناصب قدرت سیاسی در مصر مطلوب شان نیست، چون اولا مطمئن نیستند در صورت تداوم دموکراسی و انتخابات آزاد باز هم اکثریت مردم مصر پس از یک یا دو مرتبه برگزیدن بار دیگر تمایلی به انتخاب این جنبش داشته باشند. همچنين، اخوان تمایلی برای تحویل گرفتن مصر بصورت ویرانه ندارد و مبارک طی این 28 سال کشور را نابود کرده و بحرانهای وحشتناکی برای مصر بجا نهاده است". يا در بحبوحه قيام خياباني ژانویه 2011 نیز اعلام کرد حتی در صورت انجام تغییرات در قانون اساسی و برکناری مبارک،اخوان هیچ تصمیمی برای معرفی کاندیدا در انتخابات ریاست جمهوری نخواهد داشت. واقع امر آنست که اخوان در صحنهای از قيام اخير مردم با موضعگیری خود بار دیگر نگرانی و شک و تردیدهای دیگر گروههای معارض حکومت مبارک و حتی اسلامگرایان مستقل را نسبت به سیاستها و عملکردهای خود برانگیخت. صحنه مزبور همان کوتاه آمدن اخوان در اعلام پیش شرطهائی از طرف گروههاي معارضه برای ورود به گفتگو با عمر سلیمان بود؛ چنانکه مهمترین رکن پیش شرط معارضه و اخوان برای انجام مذاکره با حکومت، اعلام کناره گیری مبارک از قدرت بود، اما اخوان در صحنهای از انقلاب ناگهان، ضمن عدول از پیش شرط یاد شده در بیانیهای اعلام کرد كه بمنظور جلوگیری از دخالتهای منطقهای و بین المللی در مسائل جاری در مصر و بمنظور پرهیز از تشدید ناامنی در کشور و صیانت و حفاظت از زیرساختهای کشور، حاضر به گفتگو با عمر سلیمان بدون هر گونه پیش شرطی می باشد. هر چند مذاکرات مقطعی اخوان با عمر سلیمان ثمر بخش نبود و اخوان قبل و بعد از مذاکرات بر تمسک خود به خواستههای اصلی معارضه و کوتاه نیامدن از آن تاکید داشت، اما این حرکت باعث برانگیخته شدن سوالات و ابهامات فراوانی در خصوص عملکرد این جنبش شد. ورود اخوان به مذاکرات بدون پیش شرط با عمر سلیمان تا حدودی بر تعداد تحصن کنندگان در میدان تحریر اثر گذارد و البته هنوز معلوم نیست بازگشت دوباره مردم به "میدان تحریر" بدون اخذ دستورات لازم از اخوان صورت گرفت و اخوان مجبور شد به جنبش تودهای در حال پیشرفت در میدان التحریر بپیوندد و یا اینکه شکست مذاکرات و تصمیمش برای بازگشت به اعتراضات مدنی باعث شد تا پس از چند ساعت غیبت از صحنه گروههاي معارضه دوباره به میدان تحریر بازگردد. در میان تحلیلها و نظراتی که گفته شده برخی تحلیلهای اسلامگرایان غیر اخوانی در مصر از جمله فهمی هویدی و خانم نهی الزینی قابل توجه می باشند؛ چنانکه هر دو فرد یاد شده بر بی اعتمادی فزاینده معارضه به اخوان المسلمین اشاره داشتهاند، اما خانم نهی الزینی در مطلبی که در یک سایت اینترنتی منتشر نمود موضوع را اینگونه تحلیل نمود که اخوان خواسته در مقابل شناسائی موجودیت خود از طرف عمر سلیمان نوعی واکنش رضایت بخش نشان دهد، بنابراین پس از خطاب عمر سلیمان به این تشکل با نام واقعی اش (اخوان المسلمین بجای کلمه المحظوره بمعنای غیر قانونی که حکومت سالهای طولانی برای یادکرد اخوان استعمال می کرده است) اخوان راضی شد تا وارد مذاکره با عمر سلیمان شود. در کنار سکوت جنبش حماس در تمام مدت قيام مردمي در ژانویه اما پیامها و اظهار نظرهای شیخ یوسف القرضاوی در اين ایام همچنین سخنرانی او در خطبههای نماز جمعه در روز جمعه پیروزی (29 بهمن)، پس از کناره گیری مبارک، مهم و واجد پیامهای مشخصی ارزیابی می شود؛ هر چند در پیامهای مشارالیه چیزی بیشتر از رویکرد کلی جریان اسلام سیاسی میانه رو در مصر به چشم نمی خورد. آخرین نکته آنکه قطعا جوانان اسلامگرای اخوانی و غیر اخوانی در جرقههای اولیه تظاهرات مردمي که با الهام از وقایع تونس و با استفاده از ابزار سایبری انجام گرفت دخیل بودهاند، اما به احتمال بسیار زیاد سازماندهی یک جنبش سایبری فاقد رهبری مشخص، بر عهده اخوان قرار گرفته است، چون در محیط مصری هیچ تشکلی بجز اخوان و حزب حاکم قادر نبوده است سازماندهی کشانیدن صدها هزار نفر مردم به خیابانهای قاهره و دیگر شهرهای مصر و پشتیبانی از حضور چند روزه این مردم در خیابانها را بر عهده بگیرد و البته کارنامه و سابقه اخوان در این زمینه کاملا گویای توانمندی این تشکل در سازماندهی تجمعات صدها هزار نفری و همزمان در شهرهای مختلف مصر است. شاید بتوان مهمترین مصداق ایفای نقش اسلام سیاسی در اين رويدادها را واگذاری مسئولیت تشکیل کمیسیون تنظیم قانون اساسی از طرف شورای نظامی مصر به استاد طارق البشری از برجسته ترین چهرههای اسلام سیاسی در مصر و جهان عرب همچنین مشارکت صبحی صالح از رهبران برجسته اخوان المسلمین در کمیسیون یاد شده دانست. ز- واکاوی شعارها و مطالبات اسلام سیاسی در انقلاب ژانویه 2011: هر چند سر دادن شعار الله اکبر و یا برگزاری نمازهای جمعه و جماعت در حوزههايي که مسلمانان تحت فشارهای شدید هویتی بودهاند، علامت مهمی دالّ بر اسلامگرائی می باشد (نظیر مسلمانان رها شده از محدودیتها و قید و بندهای کمونیسم در شوروی و یوگسلاوی سابق)؛ اما چنین تظاهراتی در مصر پدیدهای کاملا عادی و واقعیت اجتماعی روز مره و فاقد هر گونه پیام خاصی است، چنانکه مصریها در هر جنگی علیه دشمنانشان و در هر مناسبت یومیه شعار الله اکبر سر می دهند و برگزاری نمازهای با شکوه جمعه و جماعت بخشی از واقعیت روزمرّه اجتماعی در مصر طی سالیان دراز می باشد. از طرف دیگر بی تفاوتی نسبی اهالی منطقه الصعید (بویژه اسیوط در جنوب مصر) بعنوان پایگاه اجتماعی اسلام انقلابی و اسلام تکفیری در انقلاب ژانویه 2011 و بر عکس متمرکز شدن تحرکات انقلاب در قاهره و شهرهای نیمه شمالی مصر (نظیر اسکندریه و منطقه دلتا) می تواند مویّد ضعیف شدن خواستههای اسلام انقلابی و جهادی در انقلاب ژانویه 2011 باشد. جلوگیری از طرح هر گونه شعار اسلامگرایانه در نماز جمعه پیروزی به امامت شیخ یوسف القرضاوی (18 فوریه) در "میدان التحریر" که تمامی اقشار مردم قاهره از جمله سلفیها و بقایای جماعت اسلامی (بعنوان تشکل خیریه و غیر سیاسی) در آن حضور داشتهاند، می تواند حاکی از عدم تمایل اسلامگرایان مصری به طرح مطالبات حساب نشده در شرایط فعلی و تکرار تجارب تلخ گذشته باشد.(1) درخواستهای مشخصی که محمد البرادعی در سال 2010 بعنوان مهمترین اهداف و خواستههای انجمن ملی تغییر (متشکل از تمامی احزاب و گروههای معارضه) اعلام نمود؛ باضافه مطالبات اقتصادی و مشکلات معیشتی جوانان و بویژه فارغ التحصیلان دانشگاهی مهمترین شعارها و مطالبات گروههاي معارضه در اين حوادث بوده است، هر چند بار دیگر تاکید می گردد فقدان مطالبات اسلام انقلابی در مرحله فعلی انقلاب الزاما بمعنای عدم طرح انها در آینده نیست. درخواستهای سیاسی "انجمن ملی تغییر" بطور کلی در سه "نه" بزرگ مصریها بشرح ذیل خلاصه می شد: - "نه" به موروثی کردن حکومت و جانشینی مبارک پسر بجای مبارک پدر. - "نه"به تمدید قانون وضعیت فوق العاده. - "نه" به دیکتاتوری و فساد (که بصورت نه به مبارک ترجمه گردید). طبیعتا دیگر درخواستهای سیاسی نظیر برگزاری انتخابات آزاد و شفاف در قالب "نه" سه گانه یاد شده قابل پیگیری بوده است. در خصوص بررسی شعارها و مطالبات اسلام سیاسی در انقلاب ژانویه 2011 می توان موضوع را اینگونه بررسی کرد که هر چند محیط سایبری و الهام از تجربه تونس و تلاش برای شبیه سازی تجربه اخیرالذکر (نظیر اقدام چهار جوان مصری به خودسوزی) نقش مهمی در شروع جنبش در خیابانهای قاهره داشته، ولی قطعاً اسلام سیاسی میانه رو نیز در تنظیم شعارها و مطالبات تظاهرات خياباني نقش داشته است، زیرا اين اعتراضات حلقهای از مجموعه صحنههای رویاروئی گروههاي معارضه با حکومت مبارک بوده که قدمت آن حداقل به دهه هشتاد می رسد و البته این مطالبات و خواستهها طی سه دهه بتدریج افزایش یافته بود. واقعیت آنست که هر چند مطالبات انقلاب ژانویه 2011 برگرفته از مطالبات اسلام سیاسی میانه رو بوده است، اما تقریبا هیچ اثری از خواستههای اسلام انقلابی، یا اسلام تکفیری و جهادی در مجموعه شعارهای این انقلاب مشاهده نشده است. با توجه به اهمیت مساله فلسطین و اشغالگری صهیونیستی در گفتمان اسلام سیاسی در سرتاسر جهان اسلام و علی رغم اینکه بیشتر از دو سال از فاجعه بزرگ جنگ بیست و دو روزه غزه نمی گذرد و مردم غزه همچنان در محاصره بسر می برند، اما طی دو سال اخیر هیچگاه بازگشائی گذرگاه رفح و لزوم مبارزه با اسرائیل در فهرست مطالبات مردم مصر قرار نگرفت و تا روز جمعه پیروزی (29 بهمن ماه) که شیخ یوسف القرضاوی در خطبههای نماز جمعه خواستار بازگشائی گذرگاه رفح شد، هیچ درخواستی در رابطه با فلسطین در مطالبات و خواستههای مردم مصر در میدان التحریر مطرح نگردید. جالبتر آنکه حسین عبدالغنی از اسلامگرایان مصری که قبلا مسئول دفتر شبکه الجزیره در قاهره بود در برنامه موسوم به 90 دقیقه در شبکه ماهوارهای یاد شده عدم پرداختن انقلابیون مصری در "میدان التحریر" به مسائلی اختلاف برانگیز مثل کمپ دیوید و یا اسرائیل (علی رغم زیر ساخت گسترده نفرت از اسرائیل در مصر) را نقطه قوت انقلاب ژانویه "میدان التحریر" دانسته است.(2) اگر چه در قيام اخير موضوع صدور گاز مصر به اسرائیل كه حتي به قیمتی پائین تر از قیمت جهانی فروخته مي شود؛ مطرح گردید، و علاوه بر وقوع انفجار در خط لوله گازی در سینا که صدور گاز به اسرائیل بحالت تعلیق درآمد، اما اولاً؛ هیچگاه کمترین درخواستی برای لغو کمپ دیوید و یا قرارداد مناطق صنعتی آزاد میان مصر و اسرائیل موسوم به کوئیز مطرح نگردید. ثانیا؛ موضوع صدور گاز به اسرائیل نيز در رویهای خلاف قوانین داخلی مصر انجام می گرفت، بگونهایکه چند سال قبل عالی ترین دادگاه در نظام قضائی مصر رای به ماهیت غیر قانونی صدور گاز به اسرائیل داد و مصریها صدور گاز به اسرائیل را فقط بخاطر فروش کمتر از قیمت بازار جهاني، سمبل سرافکندگی خود دانستهاند. واکنش اسلام سیاسی میانه رو در مصر به کنشها و رفتارهای اسلام انقلابی (ایران، حزب الله و حماس) و یا اسلام تکفیری نظیر دعوت القاعده به جهاد ملت مصر علیه طاغوت مبارک،گویای ترس و واهمه زاید الوصف اسلام سیاسی میانه رو از طرح هر گونه درخواست انقلابی و یا جهادی و تکفیری در انقلاب ژانویه 2011 بوده است. در این رابطه اظهارات شیخ یوسف القرضاوی و شیخ احمد المحلاوی (از روحانیون مورد علاقه اخوان المسلمین) حائز اهمیت است چنانکه القرضاوی در مصاحبه اختصاصی خود با الاهرام بتاریخ 13 فوریه 2011 ضمن تاکید بر ماهیت مدنی و غیر دینی حکومت مورد نظر اسلامگرایان تصریح کرده است که هدف اخوان و دیگر اسلامگرایان تاسیس حکومتی دینی نظیر ایران نیست و روحانیون کمترین تمایلی برای برقراری حکومتی اسلامی در مصر ندارند. شیخ احمد المحلاوی نیز ضمن رد تشکیل حکومت اسلامی نظیر نمونه ایرانی بر ماهیت دموکراتیک حکومت مورد نظر اسلامگرایان بر اساس مرجعیت اسلامی تاکید کرده است.(3) در همین رابطه رشاد بیومی معاون دبيركل اخوان در مصاحبه اختصاصی خود با فاینانشال تایمز ضمن نفی الگوی ایرانی برای حکومت مصر منظور اخوان از تاسیس حزب را ایجاد حزب سیاسی غیر دینی از جانب اخوان تعبیر نمود.(4) با توجه به اینکه از میان جریان اسلام انقلابی،سید حسن نصراله و محمود احمدی نژاد همچنین جنبش حماس دارای علاقمندان و مخاطبان قابل توجهی در مصر هستند، اما گو اینکه سکوت جنبش حماس(5) و احمدی نژاد در جریان وقایع ژانویه 2011 بنحوی ارسال پیام ایشان به اسلامگرایان مصری در درک وضعیت خاص ایشان تفسیر گردیده است ؛چنانکه پیام سید حسن نصراله نیز از دید کارشناسان و صاحبنظران مصری و غیر مصری بسیار دقیق، سنجیده، حساب شده و دارای اثر گذاری مطلوب بر مردم مصر ارزیابی شده است. همانطور که قبلا نیز متذکر شدیم اسلام میانه رو در مصر طی مدت سه دهه توانسته انطباق قابل ملاحظهای میان درخواستهای خود با نرمها و هنجارهای غربی و بین المللی ایجاد نماید بنابراین طرح مطالباتی نظیر لغو وضعیت فوق العاده، برگزاری انتخابات شفاف و دموکراتیک، نفی خودکامگی و... قدمتی بیست سی ساله دارد هر چند طی هشت سال اخیر نفی حکومت موروثی و واگذاری قدرت از مبارک پدر به مبارک پسر نیز به لیست مطالبات معارضه اضافه شده بود. جریان اسلام سیاسی در مصر موفق شده با طرح و پیگیری خواستهها و مطالباتی که مخرج مشترک تمامی درخواستهای اسلامگرایان و غیر اسلامگرایان است از یکطرف بمنظور از بین بردن هر گونه حساسیت درون مصری و یا برون مصری نسبت به تحرکات خود در واقع خود را پشت هنجارهای جهانی مخفی نماید و البته برآورده شدن همین نیازمندیهای اولیه که اتفاقا منطبق با اصول دموکراسی و ارزشهای غربی هم بوده، می تواند در مراحل اولیه کمکهای زیادی به جنبشهای اسلامی در صحنه مصری نماید، اما از طرف دیگر بنظر می رسد اين رويكرد ميانه رو اسلام سیاسی همچنین قصد دارد تا شعارها و مطالبات اصلی اسلامی خود را از راههای دیگر و در شرایط بهتری دنبال نماید. بعنوان مثال انتظار می رود تمامی جریانات اسلام سیاسی در دنیا بر موضع دشمنی با صهیونیسم و امپریالیسم تاکید نمایند و بعبارتی هر گونه عدول از مواضع ضد صهیونیستی خط قرمز اسلامگرائی تلقی می شود و شاید بتوان اینگونه تفسیر نمود که امروزه دشمنی با اسرائیل معیار و شاخصه اصلی اسلامی بودن یک جریان سیاسی در جهان اسلام تلقی می شود و هر حزب یا تشکل اسلامی باندازه توانمندی خود در فائق آمدن بر فشارهای آمریکائی و غربی ملزم به رعایت حداقلی از پایبندی به مواضع ضد صهیونیستی است. بر همین اساس انتظار می رفت با توجه به نقش قابل توجه جریان اسلام سیاسی در انقلاب ژانویه 2011 رنگ و صبغه ضد اسرائیلی انقلاب بیشتر از وضعیت فعلی باشد. انتظار یاد شده با توجه به زیر ساخت گسترده تنفر از اسرائیل در مصر بیشتر هم می شود خاصه آنکه بر اساس واقعیات تاریخی، اخوان عمده اعتبار و وجهه خود در جهان اسلام را نه بخاطر مسائل سیاسی در داخل مصر بلکه بخاطر مساله فلسطین کسب کرده است. در توجیه برآورده نشدن انتظارات و توقعات مزبور شاید بتوان اینگونه توضیح داد: 1- اسلام سیاسی و نخبگان اسلامی و حتی غیر اسلامی خود دنباله رو خیزش عمومی جوانان قاهره بودهاند و نسبت به اضافه کردن هر گونه خواستهای بیشتر از مطالبات فعلی جوانان به این خیزش نگران بودهاند. (همانطور که قبلا اشاره شد حسین عبدالغنی از اسلامگرایان مصری چنین باوری دارد). 2- توجه دادن افکار عمومی به اهدافی غیر از حذف مبارک مغایر با راهبرد تدریجی بودن مبارزات مردمی تلقی شده است. 3- اسلامگرایان حداقل واکنشهائی علیه سفارت اسرائیل را بصورتی که زیاد بازتاب رسانهای نداشته باشد مد نظر داشتهاند که حمله به سفارت اسرائیل و کشتن یک نگهبان آن و مهمتر از همه خارج شدن اضطراری دیپلماتهای اسرائیلی به همراه خانوادههایشان از مصر مهمترین نمودهای رویکرد ضد اسرائیلی خیزش ژانویه 2011 بوده است. 4- گنجانیده شدن موضوع صدور غیر قانونی گاز مصر به اسرائیل و اقدام سمبولیک انفجار خط لوله گازی در صحرای سینا که احتمالا گاز مصر را به اسرائیل می رسانید و اعلام رسانههای مصری در توقف صدور گاز به اسرائیل از جمله موارد اسرائیل ستیزی در انقلاب ژانویه 2011 بوده است. 5- جریان اسلام سیاسی میانه رو بر آنست تا بتدریج خواسته اختصاصی جریانات اسلامی در جهان یعنی دشمنی با اسرائیل را در داخل مصر فراگیر و گسترده تر نماید، بگونهایکه مقوله ضدیت با اسرائیل دیگر مقولهای خاص اسلامگرایان و برخوردار از رویکرد مذهبی و دینی نباشد، بنابراین اسلامگرایان احتمالا انتظار دارند که خواستههای ضد صهیونیستی و حتی ایده نابودی اسرائیل در آینده بصورت خواستهای فراگیر میان گروهها و جریانات گوناگون اسلامی و غیر اسلامی در مصر، جهان عرب و حتی جهان اسلام مطرح شود. در این راستا اظهارات دکتر عصام العریان در روز جمعه پیروزی در مصاحبه با العربیه حائز اهمیت است که گفت: "هر گونه تصمیم راجع به کمپ دیوید منوط به نظر تمامی مردم مصر است و اخوان مایل نیست دیدگاههای خود در این مورد را به دیگران تحمیل نماید چون تصمیم گیری راجع به کمپ دیوید فقط مختص به اخوان نیست."(6) توضیح آنکه اسلام میانه رو علاوه بر دشمنی با اسرائیل حتی قائل به نابودی اسرائیل است که اساسنامه جنبش حماس، کتب مرحوم عبدالوهاب المسیری و حمایتهای اسلام میانه رو از ایران، حزب الله و حماس در مقابل اسرائیل بخوبی گویای همین مساله است، اما ظاهراً اسلام میانه رو فعلاً در صدد است تا بمنظور پرهیز از تکرار تجارب تلخ گذشته در زمانهای ناصر و سادات (جلوگیری از ورود به جنگ و یا صلح حساب نشده و خارج از اجماع ملی و عربی) بر روند تقویت اجماع ملی، عربی و اسلامی در اسرائیل ستیزی متمرکز شود که در آنصورت بر خلاف تجربه اسلام انقلابی در ایران و لبنان دیگر هزینه اسرائیل ستیزی بدون حصول اجماع لازم تنها بر عهده ایران در دنیا و منطقه، حزب الله در لبنان و یا حماس در فلسطین نخواهد افتاد. اسلام سیاسی میانه رو در مصر بطور جدي قائل به واقعیت نابودی اسرائیل بواسطه برخورداری موجودیت صهیونیستی از تضادهای بنیادین و حل ناشدنی است. ح- نتیجه گیری: سرزمین مصر نقش مهمی در مقوله اسلام سیاسی از قرن نوزدهم تاکنون داشته است بگونهایکه می توان مصر را خاستگاه اصلی گونههای مختلف اسلام سیاسی تلقی کرد. از طرف دیگر اسلام سیاسی نیز در کنار دیگر اندیشههای نوین غربی (لیبرالیسم، سکولاریسم، کمونیسم، سوسیالیسم و ملی گرائی ) نقش فوق العاده مهمی در تاریخ معاصر مصر بلکه جهان عرب و اسلام ایفا کرده است. تقابل فکری حسن الهضیبی (دومین مرشد عام اخوان) با سید قطب آغازین نقطه تقابل گونههای اسلام انقلابی و جهادی با گونه اسلام میانه روانه بوده است. علی رغم ارتقای گفتمان اسلام انقلابی و اسلام جهادی طی دهههای هفتاد تا نود میلادی از قرن گذشته، گفتمان اسلام میانه روانه به هدف ایجاد آشتی هر چه بیشتر میان مبانی ارزشی غربی با اصول اسلامی سنت و جماعت اخیرا توانسته اعتبار قابل توجهی در مصر پیدا کند. خشونتهای خونبار وابستگان به اسلام تکفیری و تسلیم شدن فکری و میدانی ایشان در صحنه مصری دهه نود ضربه جبران ناپذیری بر پیکره اسلام تکفیری وارد کرد. اسلام میانه رو از دهه هشتاد میلادی تاکنون بصورت تشکل اخوان المسلمین و شخصیتهای اسلامی مستقل از اخوان ستون فقرات جریان معارضه طی 28 سال حکومت مبارک بوده است و بدون تردید در انقلاب ژانویه 2011 هم در عرصه میدانی و هم در عرصه فکری و نظری نقش فوق العاده برجستهای داشته است. اين رويكرد از اسلام در شرایط فعلی ضمن نگرانی جدی نسبت به طرح هر گونه شعار اسلام انقلابی یا اسلام جهادی در پی آنست تا با بهره گیری از هنجارهای جهانی اهداف بزرگ خود از جمله مبارزه با صهیونیسم را دنبال نماید، و خود را وارث بر حق اصلاحگران اولیه اسلامی در قرن نوزدهم می داند.و بر اساس تجربه چندین دهساله خود هیچ تضادی میان مهمترین مفاهیم و ارزشهای لیبرال دموکراسی با اهداف واقعی خود نمی داند و بر این باور است که پیگیری اهداف اسلامی در پوشش هنجارهای پذیرفته شده غربی؛ نظیر مبارزه با دیکتاتوری و فساد، حقوق بشر و... نه تنها هیچ مغایرتی با اصول اساسی شرع مقدس اسلام ندارد، بلکه زمینه و فرصت بمراتب بهتری را برای پیگیری اهداف بزرگ اسلامی نظیر مبارزه با طاغوت، اعتراض علیه اقدامات ضد انسانی غربیها در سرزمینهای اسلامی و مبارزه علیه صهیونیسم جهانی را فراهم خواهد کرد. ی- منابع و ماخذ: ی- ا- منابع عربی: 1- الاسلامیون، دکتر بشیر موسی نافع، 2010الطبعه الاولی، مرکز الجزیره للدراسات. 2- الاخوان المسلمون فی مصر: شیخوخه تصارع الزمن، خلیل العنانی، مکتبه الشروق، الطبعه الاولی دسامبر 2007. 3- الجماعات الاسلامیه المسلحه فی مصر، دکتوره سلوی محمد العوا، مکتبه الشروق الدولیه، الطبعه الاولی، اوت 2006 4- العلمانیه الجزئیه و اتلعلمانیه الشامله، دکتر عبدالوهاب المسیری، دارالشروق، مجلدتین، الطبعه الاولی،2002 5- الفقه الاسلامی فی طریق التجدید، محمد سلیم العوا، سفیر الدولیه للنشر، الطبعه الثانیه، 2006. 6- القدس العربی، 19 فوریه 2010. 7- الیوم السابع، 13 فوریه 2011 8- الاهرام 13 فوریه 2011 9- الاهرام 18 فوریه 2011، الحوار مع الشیخ احمد المحلاوی. 10- الحیات، 18 فوریه 2011. 11- الوفد 15 فوریه 2011 منابع فارسی: 1- اندیشه سیاسی معاصر در جهان عرب، دکتر فرهنگ رجائی، مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 1381 2- ریشهها و تاریخچه اصولگرائی در مصر، محمد حسین سلطانی فرد، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، چاپ اول، پائیز 1386 3- ورود محمد البرادعی به صحنه سیاسی در مصر، سید قاسم ذاکری، رو تحلیلها، ش 246، مرداد 80، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه. پی نوشتها: -------------------------------------------------------------- 1 الحیات، چاپ لندن، 18 فوریه 2011. 2 الیوم السابع، الاحد، 13 فبرایر 2011 3 الاهرام، 18 فوریه 2011 4 الوفد، 15 فوریه 2011. 5 در خصوص جنبش حماس اینگونه بنظر می رسد که این جنبش از لحاظ نظری بخشی از روند کلی اسلام میانه روانه شبیه اخوان مصر در نظر گرفته می شود اما ویژگی خاص نوار غزه بعنوان سرزمینی محصور در اشغالگری و کلا مختصات خاص مساله فلسطین باعث شده تا این جنبش رفتاری انقلابی شبیه اسلام سیاسی در ایران و یا جنبش انقلابی حزب الله لبنان بعنوان ادامه طبیعی انقلاب اسلامی ایران پیدا کند. 6 القدس العربی، 19 فوریه 2011
نظرات